15فروردین93-سرماخوردگی کوموچول عشقم
سلام .اول از هم تسلیت برای شهادت مادرمان حضرت زهرا س که عاشقشان هستیم
داشتم دیروز به این فکر میکردم چه خوبه که حلما ماشالله سرما نخورد تا آخر زمستون!
تا اینکه امشب خونه جاریم دیدم آبریزش بینی داره و فهمیدیم سرما خورده!!!راستی امشب احساس کردم "ماما" گفتنت واقعی تر از همیشه بود وقتی بغل مامان بزرگت یا عمه جونت بودی دستات و با حالت التماس به طرفم گرفتی و گفتی "ماماااااااااا"..منم با کلی افتخار که منو دوست داری بغلت کردم و تو هم تو بغلم خوابیدی فدات بشم.بمیرم برات که وقتی گریه میکنی اشکات تند تند میریزن
الآن هم خوابه ساعت2شبه و گاهی تو خواب به زبون خودش" گَ...ها..." داره حرف میزنه و دوباره میخوابه!الهی فداش بشم بچم همش تو چشمه و همه عاشق لپ های خوردنی و سفتش هستن.خدایا حفظش کن
راستی 7روزه که فرشامونو دادیم قالیشویی قراره18 هم بیارن به خاطر اتفاقاتی از جانب دخملی! من که دارم افسردگی میگیرم خونه از حالت عادی خارج شده!
و اینکه همچنان منتظر خبر چاپ کتابم و جواب دکتری هستم و استرس پایان نامه همراهمه.راستی مامان باحوصله ی درسا جون برای لینکهاش کارت تبریک درست کرده که عکس دخمل منم در بخشی از اون هست برای یادگاری میذارم
یا الله مددی