17فروردین.سرماخوردگی نامه!
سلام فرشته ی نازنینم
الآن ساعت 12و نیم شبه و تو به سختی لالا کردی آخه بینیت کیپ شده و آبریزش داری کلافه شدی.برات دستگاه بخور روشن کردیم
شیرین ترین من! امروز با مامان بزرگت کلی دالی کردی جدیدا با اکثریتی که میبینی دالی میکنی و سرتو یه وری پایین میاری و میخندی
دیروز خونه دوستم عارفه روضه بودیم تو کنارم رو مبل نشسته بودی با کمال تعجب چند بار به من زدی تا بهت نگاه کنم و همزمان میگفتی: ماما...ماما! باورم نمیشد مامانم میخواست برات غش کنه بانمک مامان.جدیدا شیر که میخوای با حالتی ملتمسانه میگی: ماماااااااااا! منم میخوام زندگیمو بدم برات.راستی از وقتی که تو هتل در مشهد یه بار با نی بهت دوغ دادم،هروقت دوغ و نوشابه میبینی که میخوریم دستاتو تند تند تکون میدیو صدای معترضانه در میاری که بهت بدیم
امروز فرشامونو آوردن و بازهم یک ماه نشده یه خونه تکونی دیگه کردم و همه جا عروس شد
این چند روزه هم همش ناراحتیم و پشت هم خبر مریضی یا فوت میشنویم .ای خدا شفا و صبر عنایت کن.
راستی انتشارات آرام دل زنگ زد که مجموعه م برای چاپ تایید شده فقط چاپش زمان میبره!