فاطمه حلما جان مافاطمه حلما جان ما، تا این لحظه: 10 سال و 9 ماه و 8 روز سن داره
فاطمه اَسما جان مافاطمه اَسما جان ما، تا این لحظه: 5 سال و 11 ماه و 10 روز سن داره
بابا حمیدرضابابا حمیدرضا، تا این لحظه: 38 سال و 8 ماه و 4 روز سن داره
مامان عارفهمامان عارفه، تا این لحظه: 34 سال و 10 ماه و 3 روز سن داره
ازدواج عاشقانه ماازدواج عاشقانه ما، تا این لحظه: 14 سال و 18 روز سن داره

❤ღفاطمه حلما و فاطمه اَسما❤دو هدیه ی ماه رمضانღ

25شهریور91-حوصله ی سررفته

1391/6/25 16:34
795 بازدید
اشتراک گذاری

سلام نازنینمامروز با وجود چشمم که باید مراقب باشم همش تو اینترنتم

دیگه اینکه رمان"پایی که جاماند" را شروع کردم

و شبکه پویا نمایی رو به یاد  اومدنت میبینم عزیزم چیکار کنم بابایی دیر میاد از سرکار حوصله م با این چشمم هم سررفته

 

و از طرفی دارم با یک مشکلی که خودم خبر دارم مبارزه میکنم

فردا هم باید برم ثبت نام حضوری ارشد دانشگه تهران.3شنبه ها و یکشنبه ها کلاس دارم.خوبه که حلقه ی شعر روشنا هم میتونم برم

دیروز برای چندمین بار سخن طلایی ای را شنیدم:

 

تمام اعمالتان را خدایی کنید.حتی تحصیل و خانه داری و فرزند داری و ...

 

برای رضای خدا باشد

 

تا دائما در مستحبات و کسب رضای خدا باشید"

 

خدا جونم کمکم کن هیچ وقت تو رو فراموش نکنم

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (4)

فرشته
25 شهریور 91 17:06
مراظب خودت بااااااااااااااااش
فاطمه سادات
25 شهریور 91 21:50
زیاد به چشمت فشار نیار خوب نیس... بیا بروزم
فاطمه
28 شهریور 91 8:04
عارفه جون من فاطمه هستم.وبلاگمو تغییر دادم.خوشحال میشم بهم سر بزنی. چشمت چی شده مگه؟هاااا؟نگران شدما
مامان نفس طلایی
28 شهریور 91 13:00
مراقب چشمت باش ... چقدر کلاسات خوبه واسه من سه روزه .... عجب جمله ی طلایی و زیبایی