فاطمه حلما جان مافاطمه حلما جان ما، تا این لحظه: 10 سال و 9 ماه و 28 روز سن داره
فاطمه اَسما جان مافاطمه اَسما جان ما، تا این لحظه: 5 سال و 11 ماه و 30 روز سن داره
بابا حمیدرضابابا حمیدرضا، تا این لحظه: 38 سال و 8 ماه و 24 روز سن داره
مامان عارفهمامان عارفه، تا این لحظه: 34 سال و 10 ماه و 23 روز سن داره
ازدواج عاشقانه ماازدواج عاشقانه ما، تا این لحظه: 14 سال و 1 ماه و 7 روز سن داره

❤ღفاطمه حلما و فاطمه اَسما❤دو هدیه ی ماه رمضانღ

خاطرات بد91/1/13

1391/3/14 16:28
820 بازدید
اشتراک گذاری

گاهی خیلی دلم میخواد از خاطرات بدی که داشتم بنویسم

ولی یه چیزی همیشه جلوی این کار و میگیره

اینکه دنیا ارزشِ ثبت و یادآوری خاطرات بد رو نداره

اینکه...

خیلی دلم گرفته.

اشک چاره ی خوبیستگریه

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (7)

مامان حنا
13 فروردین 91 22:39
سلام عارفه جون خوبی؟؟؟؟؟؟؟ سال نو مبارررررررررررررک عارفه جون در مورد مهمونیت بگم که دسر میتونی ژله با کرم موزی درست کنی دستورش توی دسرهام هست اگه میترسی از قالب درش بیاری می تونی داخل لیوانای گیلاسی یا خود لیوانهای کریستالی یا هر چیزی که به ذهنت میرسه که خوشگل دیده بشه توی اونا درست کنی اول کرم موزی رو بریز بعد ژله رنگیتو اما در مورد قورمه سبزی بگم که اندازه بسته هاتو نمیدونم چه اندازه ای هست ولی برای اینکه میترسی کم نباشه میتونی زیاد درست کنی من مامانم همیشه غذا رو زیاد درست میکنه میگه کم نیاد آبرومون بره زیاد میخواد بشه بشه اونوقت اضافه رو میتونی فریز کنی برای وعده های خودت عزیزم میتونی پیراشکی هم کنار غذاهات داشته باشی و سالادای دیگه هم همینطور مثل سالاد ماکارونی سالاد اندونزی یا چیزای دیگه مثل سالاد الویه که تزیین کنی بزاری توی سفرت امیدوارم تونسته باشم راهنماییت کنم بهم خبر بده
مامانی طهورا
13 فروردین 91 23:27
ای آسمان زیبا امشب دلم گرفته از های و هوی دنیا امشب دلم گرفته یک سینه غرق مستی دارد هوای باران از این خراب رسوا امشب دلم گرفته امشب خیال دارم تا صبح گریه کردن شرمنده‌ام خدایا امشب دلم گرفته خون دل شکسته بر دیدگان تشنه باید شود هویدا امشب دلم گرفته ساقی عجب صفایی دارد پیاله تو پر کن به جان مولا امشب دلم گرفته گفتی خیال بس کن فرمایشت متین است فردا به چشم اما امشب دلم گرفته
حمیدرضا
15 فروردین 91 0:04
راست میگی عزیزم من هم .............................
نرگسی
16 فروردین 91 18:38
چرا آخهههههههههههه ؟؟؟
مامان نفس طلایی
17 فروردین 91 0:02
واقعا اشک همدم خوبیه خیلی خوب
مامانی درسا
18 فروردین 91 1:54
عزیزم گاهی منم همین طور میشم خیلی چیزا دلمو میشکنه مخصوصا" نسبت به کسایی که اصلا" انتظارشو ندارم . به کسی نمیگم به روم هم نمیارم فقط به قرآن خدا پناه میارم خیلی آروم میشم . تو هم امتحان کن . دوست دارم
مامان یاس
21 فروردین 91 19:21
الا طلیعه ی کوثر سفر بس است؛ بیا غروب غربت مادر سفر بس است؛ بیا بیا که چشم براهت نشسته خاک بقیع به جان فاطمه دیگر سفر بس است؛ بیا