فوران
در خودم گم میشوم
مثل عطرِ گلی که خشک میشود
ناشکر نیستم
فقط میخواهم تو را پیدا کنم
اما روزبه روز دور تر میشوم
برای پایان ،آغاز کردن سخت است
خدای من
حرفی باقی نمیماند برای بنده ی سرکشی که من باشم
عشق را در روزمرّگی هایم گم کرده ام
اما گناهانم را نه!
دارم فوران میکنم
محتاج سخنی هستم که سرچشمه اش تو باشی
چه کنم؟
کجا بروم؟
راه را به نگاهم بیاور
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی