فاطمه حلما جان مافاطمه حلما جان ما، تا این لحظه: 10 سال و 9 ماه و 10 روز سن داره
فاطمه اَسما جان مافاطمه اَسما جان ما، تا این لحظه: 5 سال و 11 ماه و 12 روز سن داره
بابا حمیدرضابابا حمیدرضا، تا این لحظه: 38 سال و 8 ماه و 6 روز سن داره
مامان عارفهمامان عارفه، تا این لحظه: 34 سال و 10 ماه و 5 روز سن داره
ازدواج عاشقانه ماازدواج عاشقانه ما، تا این لحظه: 14 سال و 20 روز سن داره

❤ღفاطمه حلما و فاطمه اَسما❤دو هدیه ی ماه رمضانღ

غزل من نذر حضرت زهرا91/1/19

  باران گرفته است   یک خانه در این شهر، دیگر " در " ندارد! دیگر مدینه ،عطرِ نیلوفر ندارد   آهسته و نم نم ببار ای ابر...امشب اشکی برای شست و شو ،حیدر ندارد   آنجا که باید دل ز دریا شست، اینجاست اینجا که چشمانش رمق دیگر ندارد   آرامتر ای کودکانم!  تا نفهمند اینکه حسین بنِ علی، مادر ندارد   البتّه از گیسوی خاک آلودِ  زینب، خواهند فهمید او نوازشگر ندارد   باران ، تمامِ کوچه را شسته حسن جان! دیگر نشانِ خون و خاکستر ندارد   بعد از تو زهرا! در دهانها خواهد افتاد: قرآنِ ناطق، سوره ی کوثر ندارد   ...
14 خرداد 1391

روز مقدس91/1/26

امروز دومین سالگرد عروسی ماست به پست قبلی برا دیدین عکسها مراجعه کنید   حمیدرضاجان با تمام وجودم دوستت دارم   این رباعی منه  تقدیم به عشقم:   تا عکسِ دلآرای تو در قاب افتاد   در قلبِ ستاره ها، تب و تاب افتاد   از مهرِ تو،چشمِ آسمان روشن شد   از شوق،دهانِ ابرها آب افتاد   ...
14 خرداد 1391