فاطمه حلما جان مافاطمه حلما جان ما، تا این لحظه: 10 سال و 9 ماه سن داره
فاطمه اَسما جان مافاطمه اَسما جان ما، تا این لحظه: 5 سال و 11 ماه و 2 روز سن داره
بابا حمیدرضابابا حمیدرضا، تا این لحظه: 38 سال و 7 ماه و 27 روز سن داره
مامان عارفهمامان عارفه، تا این لحظه: 34 سال و 9 ماه و 26 روز سن داره
ازدواج عاشقانه ماازدواج عاشقانه ما، تا این لحظه: 14 سال و 10 روز سن داره

❤ღفاطمه حلما و فاطمه اَسما❤دو هدیه ی ماه رمضانღ

25اردیبهشت

1393/2/25 14:34
1,207 بازدید
اشتراک گذاری

سلام عشق کوموچولم

دیروز و امروز تب داشتی بمیرم برات داغ بودی رفتیم دکتر بخاطر تب و اگزما ت 5تا شربت و 2پماد داد.

از بس همه بوست میکنن لپات هم ریخته بود بیرونگریه

شنبه یعنی 20ام خونه احترام سادات بودی و نغمه هم بود و منم از8صبح تا8شب 5تا آزمون کتبی مصاحبه داشتم و سرِ آزمون آخری خوابم برد . تو اصلا خونه اونا غریبی نکردی و کلی همشون سرگرمت بودن .اون شب حمیدرضا اومد دانشگاه دنبالم با هم اومدیم دنبالت .من کلی سرم درد میکرد روز خیلی سختی بود.پس فرداش مامانم با کلی سوغاتی برای تو از مشهد برگشت و بابام هم هفته دیگه برمیگرده.

اذان که میگن بطور قابل توجهی محو تلویزیون میشی و بلند بلند یه چیزایی میگی که لابه لاش الله هم شنیده میشه گاهی.احترام سادات اونروز هم میگفت اینجوری بودی

سفره رو سریع میکشی تا بوسایلش برسی

دست دسی میکنی و دست میزنی و میگی دَ دَ ...

با غلت خوردن یا نشسته نشسته،به چیزی که میخوای خودتو میرسونی

تا سرفه میکنیم سرفه میکنی و اصلا هم کم نمیاریخنده

عشق دالی هستی خصوصا قابلمه رو سرت میداری و برمیداری دالی میکنی یا با ملافه دالی میکنی

5شنبه 17هم هم میبد یزد بویم کنگره شعر توحیدی خیلی عالی بود

دیروز هم مصاحبه شفاهی داشتم برا دکتری و چون کارشناسی و ارشدم هم همونجا بودیم استادا بطور قابل توجهی تحویلم گرفتن عالی بود عینکاما در کل به نتیجه ش امیدی ندارم.

عکسا رو هم سر فرصت میذارم ایشالله

پسندها (2)

نظرات (7)

مامان نفس طلایی
25 اردیبهشت 93 15:02
سلام عزیزم واقعا خسته نباشی... اوضاع منم خیلی به هم ریخته است ... علاوه بر این همه کار اصلا حال ندارم بشینم پاش ... انشالله هر دومون به خوبی تموم کنیم ... ای نازم به حلما خانم گل ... ماشالله به الله گفتنش ... انشالله نتیجه اش هم عالی میشه ... نگران نباش
مامانی
25 اردیبهشت 93 17:53
ماشاالله به دخملون
مهتاب
31 اردیبهشت 93 8:42
سلااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااام عارفه جون خوبی عزیزم رو به رشدی؟
زهرا
7 خرداد 93 7:30
سلام اولین باری بود که به وبتون سر می زدم وب خوبی دارید چه دخترناز و گلی دارید روهم رفته خانوداده ی محبوبی دارید به وب ماهم سر بزنیددجای خوشحالیه برامون
خاله عاطی
10 خرداد 93 0:36
سلام کوچولو چقد شما نازی ب منم سربزن خوشحال میشم
نمیشناسید
10 مهر 93 17:35
سلام مبارکه بالاخره دکتریتون تثبیت شد؟
مامانی علی
13 دی 93 12:18
انشاا.. همیشه موفق و پیروز باشید